سبحانسبحان، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

sobhan

دو ماهگی

سلاااام امروز ۲ماهه شدم ️ بابا امروز به خاطر من مرخصی گرفت تا منو ببره واکسن بزنیم قبلشم برای مرخصی مامان رفتیم دفتر خدمات قضایی تو سامانه ثنا ثبت نام کردیم وقتی واکسن زدن یکم گریه کردم ولی زود ساکت شدم چون مامان و بابا قبلش بهم قطره استامینوفن داده بودن اما بعداز ظهر خیلی درد داشتم و کلی گریه کردم شب مامانی زنگ زد و خبر داد که خاله نرگس قراره بره بیمارستان چون اب دور نینیش کم شده و احتمالا امشب بیمارستان باشن مامان امشب باید مواظبم باشه تا یه وقت تب نکنم اینم عکس ماهگرد دو ماهگیم ...
17 تير 1399

سبحان

امروز با خاله فاطی و مامانی رفتیم خونه خاله نرگس خاله سمانه هم بعدش اومد وکلی خوش گذشت🤗 خدارو شکر همه چیز خوبه وهممون سالم هستیم و تنها نگرانیمون کرونا هست که دوباره زیاد شده که ایشالا بخیر بگذره یه روز خوب در خانه خاله نرگس راستی همه منتطریم تا نی نی خاله نرگس بدنیا بیاد ...
11 تير 1399

سلام

تازگیا خیلی دوست دارم انگشتای دستمو بخورم هر ۴تاشونو با هم تو دهنم میکنم پریروز با مامان و بابام یه حموم یهویی رفتم و بعدش کلی جیغ زدم تا خوابیدم دیروزم از صبح تا شب خونه بابا بزرگ بودم امیرحسین و امیر محمد و خاله نرگس هم بودن و خوش گذشت و شب که اومدیم خونه خودمون مامانم ترسو شده بود و بابام با حرفاش بیشتر ترسوندش امروز جمعه بود و با مامان و بابا ۳نفری تا ساعت۱۱خوابیدیم و کلی حال داد ️...
6 تير 1399

۳تیر۹۹یک روز بسیار گرم

امروز بابا مهدی خونه بود چون ساعت۲ امتحان داشت!من تا ساعت ۲ بیدار بودم و سرحال مامانم نتونست از پیشم تکون بخوره چون زود گریه میکردم ولی راس ساعت ۲ خوابم برد ️ بعدشم همش چرت میزدم بعداز ظهر رفتیم بیرون با خاله سمانه رفتیم خونه بابا بزرگ خودشون نبودن ما رفتیم چایی دم کردم و خوردیم زردالو هم خوردیم وقتی سوار ماشین شدیم گه برگردیم بابا بزرگ و مامانی اومدن باز پیاده شدیم و رفتیم تو خونه یه چایی دیگه خوردیم خلاصه الان ساعت ۱۲ و نیم شیه و من خوابیدم مامان کنارم خوابه و بابا که امتحانشو خوب داده جلو تلویزیون تخمه میشکنه و فیلم میبینه با نور کم تواتاق خوابیدم ️ ...
4 تير 1399

۲تیر۱۳۹۹

امروز صبح با خاله سمانه و مامانی رفتیم خونه خاله فاطی بابا مهدی امروز به خاطر امتحانش که فردا هست مرخصی گرفته و یک خورش سبزی تله تور درست کرده وقتی از خونه خاله فاطی اومدم خسته بودم مامان سمیه پوشکمو عوض کرد منم راحت گرفتم خوابیدم ...
2 تير 1399

1تیر۱۳۹۹

با امیر علی روی تخت هستیم سبحان خوابش میاد خورشید گرفتگی هم هست این وبلاگم خاله فاطی برای سبحان درست کرد   ...
1 تير 1399
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sobhan می باشد